مجموعهی حاضر با عنوان "اشکها"، "بین اشک و لبخند"، "لبخندها" و "آنگاه" مشتمل است بر داستانهایی با موضوع خاطرات مدرسه. برای نمونه در داستان نخست این مجموعه با نام "مثانه"، پس از صحبتهای آقای شاوردیانی ـ معلم مدرسه ـ در خصوص خاطرات جمع شدن ادرار در مثانه، بچههای کلاس، یکی یکی اجازه میگیرند تا به دستشویی بروند. در این حال مدیر مدرسه با عصبانیت، وارد کلاس شده علت را جویا میشود. آقای شاوردیانی نیز، علت را بالا رفتن فهم بچهها میداند. در این حال مدیر میگوید: "آقا مگر نمیدانید مدرسهی ما یک دستشویی بیشتر ندارد. غیر از کلاس شما شاگردان پنج کلاس دیگر در این مدرسه درس میخوانند. آقا! پنج کلاس دیگر، متوجه هستید؟ میدانید اگر فهم همهی آنها کمی بالاتر برود چه روزگاری پیدا خواهیم کرد؟".